پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

ღ وروجک خونه ي ما ღ

جشن تولد دوتایی

این پست رو با تبریک به مهدیار عزیزم که سه روز از پارسا بزرگتره و 11 آذر ماه سالروز یکساله شدنشه شروع میکنم                                                      میلادت ای عزیز تر از جان خجسته باد                                &nbs...
14 آذر 1390

زیباترین هدیه خدا

پارسای مهربانم سلام دقایقی دیگر یک ساله میشوی یک سال از حضورت در سیاره ی کوچک من و پدرت میگذرد ،یکسال است که شده ای تمام هستی مان ،تمام بود ونبودمان و من اکنون که به یکسال و اندی قبلتر نگاه میکنم و میاندیشم میبینم که چه زود گذشت..........چه شیرین و چقدر نااااب من عاشق لحظه لحظه ی زندگیم از فروردین 89 تا آذر 90 هستم واااااااااااای که وقتی فهمیدم تو با من بودی و من بی خبر از حضورت سوار بر ترن برقی و رود خانه ی وحشی و .........در پارک ارم شده ام بارها و بارها خدارو از بابت سالم بودنت شکر کردم و شدم مادری برای فرزندی که دیدنش ،بوییدنش ،نوازش کردنش ،بوسه باران کردنش ............شدتمام آرزویم در این دنیای خاکی بهارو تابستان وپاییزی به یاد مان...
14 آذر 1390

این روزهای خانواده ی ما

سلام به همه ی دوستان خوب و عزیزمون خوش میگذره تو این پاییز زمستونی ؟خوب شد ما رفتیم برای پارسا لباس گرم خریدیماااااااااا ما هم خوبیم و حساااااااااابی این روزها سرمان شلوغ است هم از لحاظ کاری هم فکری هم ............. خلاصه اینکه این ماه ماه پر مشغله ای شده برامون و بر عکس پارسا هم بسیار بد قلق و بهانه گیر همچنان غر میزند و دائم بهانه های جورواجور و کما فی سابق آویزان به پاچه های من حسابی برای خودش فرمانروایی میکند هر چیزی که میخواهد جیغ میزند،نمیخواهد جیغ میزند، خوابش می آید گریه میکند،خوابش نمی آید گریه میکند،گرسنه است گریه میکند،سیر است گریه میکند،وقتی از ماشین برای کاری پیاده میشویم گریه میکند که دیگه سوار ماشین نشویم وللللللل...
12 آذر 1390
1